عـلـیـرضـاعـلـیـرضـا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه سن داره
بـاهـم بودنمونبـاهـم بودنمون، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره
مــامــانــیمــامــانــی، تا این لحظه: 29 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره
بــابــایــیبــابــایــی، تا این لحظه: 32 سال و 28 روز سن داره

جیگیـلی مـامـان بـابـا

عذر خواهی شدید

1392/5/5 2:06
نویسنده : مــامــانی
369 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قند عسلم ،سلام دلبرکم ..!

ینی من به شدت شرمندم عسیسکماینقد شرمندم که خجالت میکشم

برات بنویسم واقعا مامان تنبلی داری عشقم 

از خاله هاتم خیلی معذرت میخوام که نگرانشون کردم و ازشون واقعا ممنونم که به فکر منوتو بودنو هی ازمون سراغ میگرفتن ناناز مامانی

نفس مامانی الان 18 هفتته؛بزرگ شدی نه ؟؟؟ خیلی عسیسم

من روزای بزرگ شدنت رو موبه مو پیگیری میکنم هرروز با هم کلی حرف میزنیم و

شما سوالای منو با لگدای قشنگت جواب میدی 

آره درست شنیدی تو اینقد بزرگ شدی که دیگه لگد میزنی و تکون میخوری عشقم 

اولین تکونت دقیقا دو هفته پیش حس کردم .. داشتم میمیردم از ذوق .. 

عشقه من یه روز که تکون نخوری دلم میگیره اعصابم داغون میشه ..

فک میکنم باهام قهر کردی یا خدایی نکرده من کاری کردم که شما اذیت شدی 

اینروزا همش مواظب نشستن .. وایسادن .. خوابیدن .. همه چی هستم 

مواظب تو هستم عسلم

شیطون بلای من .. دیگه طاقته من و بابایی و پدر بزرگات و مادر بزرگات که هیچ همه

اطرافیان هم تموم شده و هرروز هی زنگ اس ام اس خبر میگیرن نرفتی سونو 

و همه برای فهمیدن جنسیتت روز شماری میکنن 

جیگیلی مامان و بابا ،یه جوری تکون بوخور بابایی هم بفهمه دیگه اخه اونم دوست داره

تکونای شمارم حس کنه نفسم

هر وقت که تکون بوخوری به بابایی میگم و بابایی کلی ذوق میکنه و قربون

صدقت میره 

هر جا میرم همه توجها رو شما و جایگاه شما ینی شکمه بنده هست 

شکم بنده هم مثه امام زاده شده و همه حتما باید دستشون رو چنباری رو شکم من

بکشن 

امروز 5 مرداد هست و من 10 مرداد وقت دکتر دارم عسلم 

مطمئنا برای 12 برام سونو مینویسه و همه منتظرن که سریعن جنسیت تورو بفهمن 

امروز روز 18 ماه رمضونه و شبه ولادت امام حسن مجتبی ینی 14 ماه رمضون

سالگرد عقدمامان و بابایی به قمری بود 

اون شب خونه خاله رها دعوت بودیم اما وقتی برگشتیم خونه بابایی با یه کادو منو

غافلگیر کرد اما من بازم واسه بابایی کادو نگرفتم 

حالا ایشالا به شمسی که مهمتره رو یه جشن کوچولو میگیریم سه تایی باهم 

چند روزی که میشه شما رقتی تو پنج ماه و شکمه مامانیم حسابی داره بزرگ میشه 

دیگه چی برات بگم 

آهان 

مامانی باور کن که یکی دوهفته پیش بود که نشستم کلی نوشتم اما پاک شد 

الان دیگه یادم نمیاد اونموقه چی نوشتم آخه مامانیت یکم فراموش کار شده 

باور کن ایندفه زود میام برات بنویسم

عشقه من بوسای زیادددددددخیلی مامان و بابا دوست دارن شیطون بلای ما که

الان داری تکون تکون میخوری 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (20)

مامان هلاله
5 مرداد 92 10:24
آخی بالاخره تو هم به این حس قشنگ رسیدی.تکونای فرشته از همه چی لذت بخش تره.
دختر منم نمیذاره باباش تکوناشو حس کنه.
خب ما باید یه فرقی با همسرامون داشته باشیم دیگههههه



واقعا حسش خیلی لذت بخشه
بهله بهله
سودابه
5 مرداد 92 11:49
خدارو شکر که خوبین عزیزم..ایشالا هرچی هست صحیح و سالم باشه..مواظب خودت و فسقلی باش



انشاالله ...
چشم شما هم مواظب باش عسیسم

ترکان
5 مرداد 92 12:21
سلام اشراق جون چه عجبببب آپ کردی؟حالت خوب شد خدا رو شکرمنم منتظرم بینم جنسیت نینیت چیهراستی خودتون دوست دارین چی باشه؟
مرسی که به وبلاگم اومدی.من جواب کامنتتو همون جا دادم


سعی میکنم ازین به بعد زود به زود آپ کنم البته این حرف و تا حالا زیاد گفتم خخخخخخخخ
واقعا برا منو باباییش نمیفرقه چی باشه ..
خواهش میکنم گلم ،دستت درد نکنه

مامان ازاده
5 مرداد 92 14:47
بسلامتی مامان کوچولو-خیلی خوشحالم واست که مراحل پر خطر رو پشت سر گذاشتی-خدا رو شکر که حالتون خوبه
ایشالا نی نی هر چی هست سالم باشه-بعدشم اون چیزی باشه که خودت دوست داری



ممنون عزیزم
ایشالا
ایشالا تو ونینیتم همیشه سالم و سلامت باشین

مامان حسام كوچولو
5 مرداد 92 16:01
خدا رو شكر كه خوبين
سالگرد ازدواجتون مبارك خوش و خندان باشيد.




مرسی عزیزم

البته سالگرد عقد اونم به قمری بود

عاطفه
7 مرداد 92 12:03
سلام.....
ای جانم خاله قربون لگد زدناش بشه.....
اشراق عزیزم سالگرد ازدواجتون مبارک...
لطفا از این به بعدم زود آپ کن....مردم از
نگرانی...
مواظب جیگیلی خاله هم باش...




سلام خاله عاطفه
مرسی عزیزم
سالگرد ازدواج که هنوز نرسیده
دومین سالگرد عقد به قمری بود
اب نبات
7 مرداد 92 13:36
الهی خاله قربون تکون خوردناش بشه ..مامانی مواظب نی نی ناز و خوشگل باش..الهی همیشه سالم و تندرست باشه الهی اااااااااااااااااااااااااااااامین



مرسی خاله جون

ایشالا خدا یه نینی ناز بهت بده به زودی که ماهم برای لگدای نینی ذوق کنیم

سارا(دخولوی مامانی)
8 مرداد 92 4:39
سلام کوشولوی ناناسم
میخوام با تو بحرفم چون از دست مامانی خیلی دلخورم!
واسه اینکه اینهمه مدت بهم نگفته بود که واسه تو وبلاگ درست کرده عسیسم....
خلاصه من خیلی دوستت دارم وامیدوارم که سالم و سلامت باشی و اینقد مامانی رو اذیت نکنی فدات بشم فسقلیه خاله


واییییی خاله ساراااااااااااااا
ببخشید بوخوداااااا
ماهم تورو میدوستیم

ایشالا به زودیه زود یه هم بازی برای فسقلیه ما بیاری خاله جوننننن

mamane Ali
8 مرداد 92 5:06
سلامممم.. اشی منظورت سالگرد عقدتون بود ؟؟؟ فکر کنم عقدو جا گذاشتی


سالگرد بعدی نینی به بغل جشن میگیریددددد دیگه ان شالله


حالا موندهههه تکون خوردن و فوتبال بازی کردنش !!!!









سلاممم .. آره ببخشید اشتب شده بود ..خخ


ایشالااااا


ما استقبال مکنیم از فوتبال بازی کردن و کاراته کار کردن نینی

خانمی(زیبا یارم تقدیم به تو)
9 مرداد 92 16:29
سلام.واقعأ برام جالبه که شما و آقاییت تو این سن دارین مامان و بابا میشین.
از صمیم قلب دعا میکنم بارتو سالم زمین بذاری و از شیرین کاریای نی نی بنویسی.
مهمون منو آقاییمم باش.
زیبا یارم تقدیم به تو


سلام عزیزم
ممنون !!!
ان شاالله
چشم حتما ..

نفس و مامان و بابا
12 مرداد 92 6:45
وای اشراق جونم ماشالا به نینیه شیطونت
جنسیت رو فهمیدی زودی بیا آپ کن ما هم از فضولی در بیایم


ممنون گلم

چشم عزیزم




ترکان
12 مرداد 92 20:54
عزیزم رمزو خصوصی برات میذارمبدووووو بیا بگو ببینم جنسیت نینی چیه



نزاشتی که ....

چشم عزیززم میام مینویسم

اسماء ღ مامانه فسقل ღ
13 مرداد 92 17:14
عزیزم ای جانم چقدر زود میگذره همه چی؟وای مامان کوچولو بایه فسقلی بقلش



آره همه چی زود میگزره

وایی لحظه شماری میکنم واسه اون لحظه

بهار
14 مرداد 92 2:56
سلام گلم پسر منم 8دی 91 بدنیا اومده مردای دی احساحاتی ان شما قمی هستید؟



عزیزم ماشالا
خدا نگهش دار واست
اصلیتن قمی نیستیم اما ساکن قمیم

سمیرا
15 مرداد 92 2:13
ای جونم چه مامان بابای کوشولوی
واییییییییییییییییی




مرسیییی

اب نبات
15 مرداد 92 12:55
عزیزم برو خصوصی
ترکان
15 مرداد 92 13:23
اشراق جون به خدا چند دفعه رمزو برات خصوصی گذاشتم نمیدونم ثبت میشه یا نه.اگه خواستی شمارتو برام خصوصی بذار رمزو برات اس ام اس کنم
SaYa
17 مرداد 92 22:45
عید فطر.. عید پایان یافتن رمضان نیست.. عید بر آمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است.. چونان ققنوس که از خاکستر خویش دوباره متولد می شود. رمضان کوره ایی است که هستی انسان را می سوزاند و آدمی نوبا جانی تازه از آن سر بر می آورد. فطر شادی و دست افشانی بر رفتن رمضان نیست، بر آمدن روز نو، روزی نو و انسانی نو است. بناست که رمضان با سحرهاوافطارهایش.. با شبهای قدر و مناجاتهایش از ما آدمی دیگر بسازد. اگر درعید فطر درنیابیم که از نو متولد شده ایم.. اگر تازگی را در روح خود احساس نکنیم.. عید فطر عید ما نیست.عیدت مبارک گلم
بهار
18 مرداد 92 4:35
سلام گلم چرا من فک کردم نی نی تون پسره؟ها؟واقعا چرا؟ ایشالا هرچی هست صحیح و سالم باشه راستی عزیزم منم ساکن قمم خونمون تو خیابون دور شهره
ترش و شیرین زندگی خانمی و اقایی
18 مرداد 92 23:24
سلام اشراق جان وبتو از لیست وبلاگای نینی وبلاگ پیدا کردم
من متولد 71 ام و اسفند ماه عروسیمه
ایشالله نینیتون صحیح و سلامت بیاد بغلت
بوس



سلام عزیزم
ایشالا به پای هم چروک بشین و خوشبخت بشین
ایشالاااااا
بازم بهمون سر بزن