اتمام 2 ماهگی ووارد شدن به ماه 3
سلام قند عسل مامان و بابا،الان که این پست رو برات مینویسم شما 2ماهگی رو 2 روزه تموم
کردی و رفتی تو ماه سوم
الهی من قربون قدوبالات ،الهی من فدای اون خنده های شیرینت بشم
از بعد از 40 روز زندگی برامون نمیدونم عادی تر شد یا راحت تر شد ولی به هرحال الان خوبه
درسته تو هنوز کولیکتو داری و کامل کامل خوب نشده اما خوب من خوشحالم که داری روبه
بهبودی میری پسر گلم
از بعد از نمیدونم کی دیگه خودم و بابایی میبریمت حموم و مادربزرگت دیگه نمیبرتت
خیلی حموم رو دوس داری و تو حموم چیزی نمیگی؛ناخوناتم توی خواب خودم برات میگیرم
فقط دفعه ی اول مادربزرگت گرفت برات
عروسی دختر داییم بود که اصلن به ما خوش نگذشت و شما فقط اونروز گریه کردی و واقعا حق
داشتی؛چون سروصدا زیاد بود و خیلیم هوا دم داشت و گرم بود
اما خوب پاتخختی بهتر بود و شما بیشتر خواب بودی
مهمونامون همچنان ادامه دارن و به همین زودیام فک نکنم تموم بشن
شباخوابت خیلی نسبت به قبل خوب شده وبه لطف قطره ی کولیکزخیلی کمترگریه هات
شبا دوسه بار فقط به خاطر شیر پامیشی و زودم میخوابی دوباره اما خوب همین شیر خوردنت
طول میکشه اما خوب شبا دیر میخوابی
شیر خوردنت هم خداروشکر خوبه ..پستونک رو دیگه به راحتی میگیری
وحتی به خاطرپستونک بعضی موقه ها گریه میکنی
آویز موزیکالتو خیلی دوس داری هر وقت میخوام عوضت کنم میزارم بالاسرت بچرخه و تو کلی
مشعوف میشی از صداش و حرکتش
دیگه منو بابایی و کامل میشناسی فک کنم ،تا بخوایم رد شیم چنان مارو با اون چشمای
قشنگت دنبال میکنی؛بعضی موقه ها دست من گریه میکنی و ساکت نمیشی تا میدمت بابایی
ساکت میشی و برعکس
2 روز پیش هم رفتیم بهداشت برای قدو وزن و واکسن دوماهگی
وزنت 5500 بود و قدت هم 57 که خداروشکر گفتن خیلی خوبی توی 20 روز 1500 زیاد شدی
تا حالا چنان گریه ی محزونی نکرده بودی ؛اینقدر مظلومانه گریه میکردی و اشک میریختی وقتی
داشت واکسنت ومیزد که آدم دلش کباب میشد
تا داشتی ساکت میشدی واکسن دومی رم زد اما بعدش بابایی بغلت کردو پستونک گذشت
دهنت ساکت شدی ؛شبش یکم تب کردی که خداروشکر زود پایین اومدو الانم خوبی
در حال حاضر رو پای بابایی هستی و قبول نمیکنی بخوابی ..
تازه نقم میزنی که چرا منو میخواید بخوابونید
مامانی بزار یه دردودل باهات بکنم
اطرافیان همش به من چیز میگن به خاطر خیلی چیزا اما باور کن هیچ چیزی به اندازه ی تو برای
منو بابایی مهمتر از تو نیس
ماهرکاری میکنیم برای سلامت و راحتی تو .. تازگیا همه میگن چرا بچت و تپل نمیکنی .. من تا
جاایی که شما بخوای بهت شیر میدم شبا بعضی موقه ها دارم میمیرم از خستگی و سر درد اما
به خاطره شما 2 ساعت بیدار میمونم تا شیرت و کامل بخوری یه ساعت میخوابی دوباره 2
ساعت شیر میخوری
من خیلی نگران وزنت بودم اما وقتی میبینم بهداشت میگه خیلی خوبه من دیگه چیکار کنم
یا خیلی چیزای دیگه .. شاید من و بابایی سنمون پایین باشه اماباور کن کم که نمیزاریم برات
هیچ از خیلی از مادر پدرای دیگه خیلی بهتر و با تجربه تریم
من و بابایی هر روز هزاران بار خداروشکر میکنیم به خاطر اینکه شما رو به ما داده و اینکه شما
سلامتی عزیزم
من برم ببینم میتونم شمارو خواب کنم
عکسا توی ادامه ی مطلب ..
اولین بار که جغجغه دست گرفتی
تازگیا نمیدونم چه صیغه ایی که دستت و تا مچ میکنی تو دهنت و ملچ ملوچ میکنی در صورتی که گشنت نیس
بعد از اومدن ار واکسن شیر خوردی خوابیدی
بع