عـلـیـرضـاعـلـیـرضـا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره
بـاهـم بودنمونبـاهـم بودنمون، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره
مــامــانــیمــامــانــی، تا این لحظه: 29 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره
بــابــایــیبــابــایــی، تا این لحظه: 32 سال و 16 روز سن داره

جیگیـلی مـامـان بـابـا

اتمام 5 ماهگی و وارد شدن به ماه ششم زندگی

1393/3/13 23:40
نویسنده : مــامــانی
742 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرک نازنازی مامانHello

پسرک گلم .. 12 خرداد 5 ماهت و تموم کردی و وارد ماه ششم زندگیت شدی .. 57.gif

برات بگم ازین روزاکه وحشتناک بغلی شدی و این تقصیره من نیست و تقصیره بعضیاس که اصلن به مادر

بیچارت فکر نمیکنن 

لثت که خیی میخاره و دردمیکنه و وقتی انگشتم و میزارم دهنت آروم میگیری 

وقتی میزارمت به حالت چاردست وپا سریع غلت میزنی یعنی یخورده تلاش نمیکنی واسه جلو رفتن 

اگر دوروبرت متکا و این حرفا باشه میشینی 

هرچی دوروبرت گیر بیاری یعنی هرچیاااااااا میزاری تو دهن مبارکت popcorm1.gif

یه روز داشتم آشپزی میکردم پلاستیک تخمه بغلت بود اومدم دیدم همه تخمه هارو ریختی و داری پلاستیکشو

نوش جان میکنی

یه بارم عوضت کردم بلندت نکردم همونجا گذشتمت بعد10دقیقه اومدم دیدم بح چی کار کردی 

خودت که ازون مکانی که گذشتم خیی فاصله داشتی همه ی پوشکا رو هم پخش و پلا کرده بودی و پلاستیک

پوشکارو داشتی نوش جان میکردی 

صبح که از خواب بیدار میشی شروع میکنی به اواز خوندن و حرف زدن و من و بیدار میکنی 

چند هفته پیش رفتیم خونه عمه زینب و کلی دلبری کردی واسه همه،عموحبیب(شوهر عمه زینب)هم

بردت حموم و حسابی چلوندتت و ماساژت داد و تو حموم باهات بازی کرد 

غذای کمکیت رو هم شروع کردم ،چهار ماهت که بود همه ی این بزرگ مزرگا هی بهم میگفتن چرا شروع

نمیکنی 

من هم با خودم گفتم که من مادرتم نه این قدیمیا میدونن که کی وقت مناسب برای دادن غذای کمکی به

شماس نه دکترا ،هردوشون کلی میگن و تنها کسی که شمارو میشناسه و میدونه چی به صلاحه شماس

منم 

منم دیدم دیگه وقت مناسبی برای غذای شماست برای همین شروع کردم و فعلن شما داری فرنی میخوری و

ان شاالله چند روز دیگه سوپ ساده رو هم برات شروع میکنم گل گلی من 

وایی که چقد به بابایی حسودیم میشه .. بابا که از بیرون میات چنان ذوقی میکنی واسش .. جیغ میزنی ذوق

میکنی دست و پاتو به شدت تکون میدی و دستات و میگیری بالا که منو بغل کن 

خدا نکنه هم که ببنی داره لباس بپوشه که بره بیرون شروع میکنی وقتیم که بره دیگه گریت شدید میشه !

البته منم چادر و روسری سر میکنم گریه میکنی 

خیلی باهوش شدی و بانمک .. بعضی موقه ها دیگه اینقد میچلونمت گریت میگیره اما واقعا نمیشه که بوست

نکرد اونم سفتتتت

تا صدات میکنم بر میگردی میخندی بهم 212919_4chsmu1.gif

قه قه هات همه زیاد شده و تا باهات بازی میکنیم منو بابا میزنی زیر خنده 739819_teehee2.gif

فعلن دیگه چیزی به ذهنم نمیرسه 

عکس هم زیاد دارم که تو پست بعدی ان شاالله میزارم 

پسندها (1)

نظرات (5)

مامان آزاده
15 خرداد 93 17:24
عزیزم۵ماهگیت مبارک باشه،دقیقن مثل آرتین،عاشق باباشه،منم حس تو رو دارم
میترا(مامان مهران)
17 خرداد 93 12:51
5555555555555555 ماهگیت مبارک
الناز
17 خرداد 93 17:37
سلام دوست عزيز! وبلاگ خيلي زيبايي داري! لطفا هر چه زودتر به منم سر بزن! و برام نظر بذار که بدونم اومدي! منتظرما! -----
مامی محمدحسین
18 خرداد 93 19:43
سلام اشراق عزیزم ورود به شش ماهگی پسرک مبارک برعکس محمدحسین خیلی به خودم وابستس واین یه کوچولو منو تو امور خونه داری بامشکل مواجه کرده. ایشالا که همهشون سالم باشن. گل پسر رو ببوس و عکسای بیشتری ازش بزار.
مامان امیرصدرا
26 تیر 93 14:04
سلام دوست خوبم چه قدر ناز است خدا حفظش کند خوشحال میشم به من هم سربزنید