عـلـیـرضـاعـلـیـرضـا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره
بـاهـم بودنمونبـاهـم بودنمون، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره
مــامــانــیمــامــانــی، تا این لحظه: 29 سال و 7 ماه و 10 روز سن داره
بــابــایــیبــابــایــی، تا این لحظه: 32 سال و 27 روز سن داره

جیگیـلی مـامـان بـابـا

تموم شدن ماه سوم و رفتن توماه چهارم

1393/1/14 1:13
نویسنده : مــامــانی
504 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسلیه مامان...!

دوباره سال جدید رو بهت تبریک میگم مامانی؛و همچنین به خاله های گل مجازیت!

ممنون از محبتتون که میایید و بهمون سر میزنید و وقت میزارید و برای علیرضا جونم نظر میزارید

واقعا خیلی خوشحال میشم وقتی وبلاگ رو باز میکنم و میبینم این همه پیام از شما اومده ..

پسر گل مامان .. 

اینروزا اینقد شیرین شدی که هر کی میبینتت نمیتونه نخورتت؛

حالا نمیدونم شیرینی یا بانمک،خوشگلی یا خواستنی ؟؟

چیگرطلای مامانی صبجا که از خواب بیدار میشی سرحال و شادابی،تا بلند میشی بهت سلام

میکنم و تو با یه خنده ی قشنگ و یه آغوی قشنگ تر جوابمو میدی...!

بلندت میکنم و میبرمت که عوضت کنم و تو باز با دیدن عروسکای موزیکالت شعف زده میشی

و با هیجان فراوون دستاتو تکون میدی و یه آه میکشی و میگی آوووووو ...!

در حین عوض کردن خیلی کم بهم نگاه میکنی و حواست بیشتر پیش عروسکای موزیکاله که

تکون میخورن منم همزمان باهات حرف میزنم البته

بعد از عوض کردن یه شیر مفصل بهت میدم و روزمونو شروع میکنیم 

تو اکثرن روی گهواره ی تابیت هستی که پدربزرگت برات درست کرده و بیشتر داری تاب میخوری

وبه عروسکایی که از پنکه برات آویزوون کردم نگاه میکنی 

اینروزا همش دوست داری حتما یکی پیشت باشه و باهات حرف بزنه وگرنه اینقد نق نق میکنی

و غر میزنی؛بهتم که توجه نمیکنیم بهت بر میخوره و میزنی زیر گریه و باهامون قهر میکنی 

برای همین مجبورم وقتی بابایی میات آشپزی کنم بیشتر 

وقتی یه مدت بابایی رو نیبینی و همش با من باشی تا باباییت میات چنان براش ذوق میکنی

اینروزا میشه گفت که زیاد میخوابی وقتی بیدار باشی هم،شیر میخوری و بازی میکنی 

شبا هم بین ساعت 11 تا یک خواب شبت شروع میشه و شبا هم بستگی به میزان شیر

خوردنت داره که چقد بخوابی ؛وقتی قبل خوابت زیاد خورده باشی 6 ساعتم میتونی بخوابی 

خداروشکر که خوابت خیلی خوب شده و دل دردات به حداقل خودش رسید 

اما یکی دوروزه دارم نگران میشم خیلی مدفوعات کم شده روزی دوبار یا یک بار میگن طبیعیه

ولی جون قبلن با هر بار عوض کردنت تو مدفوع داشتی برام یکم غیر طبیعیه 

حالا شنبه میبرمت دکتر ببینم دکتر چی میگه

و اینکه اینروزا آب دهنه آویزونت من و کشته ،همش دستمال به دست داریم دهنت و پاک

میکنیم!هنوز ورم لثه ایی نمیبینم اما خوب نزدیکه انگار..!یا دستت تو دهنته البته دستت که نه

دستات یا دستای ما رو به زور میزاری دهنت .. ای پروی مامانیییییییی!!!!!

مامانجونت رفت مکه و دیشب برگشت و برات کلی سوغاتیای خوشگل اورد 

باباجونت هم چند روز بعد مامانجون رفت عراق..

امسال عید برخلاف دوسال پیش ما هیچ جا نرفتیم ..نمیدونم چرا..همش تو خونه بودیم 

الان هم بابایی رفته هیئت و هنوز برنگشته و تو هم خوابیدی و تو خواب داری قهقه میزنی؛

الهی مامانی فدات بشه نفسم!!!!!فداییی داری علیرضا جووونم

عکس ها رو تو پست بعدی میزارم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامی محمدحسین
20 فروردین 93 11:46
سلام عزیزم عیدتون مبارک اولین عید گل پسری مبارک باشه صدسال به این سالها.شرمنده یه کم دیر تبریک عید گفتم خونمون اینترنت نداریم وگرنه باید زودتر ازاینا میومدم واسه تبریک.ما هم امسال با وجود گل پسری تقریبا همه ی عید رو خونه بودیم .واینکه کادوی عیدامسال بهار به پسمل ما دو تا دندون خوجله.از طرف من علیرضای خاله رو ببوس